لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.
لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.



 


                                                                                                             

به یک کارگر ساده نیازمندیم

با حقوق و مزایای نسبتاْ کافی.

خوش آمدی به دنیای اشکال؛

مربع ها و مستطیل ها ودایره ها

ای مسافر ناخوانده

وقتی بیدار شدم

دیدم ایستاده ام وسط یک بیابان

نه راه پیش را به خاطر می آوردم
و نه راه پس.

استکانها ردیف شده بودند

تا مهمان نه ماهه بیاید

تاراق، تاراق، تاراق، تاراق

به تماشای کابوسها و رؤیاهای ناتمام




آدمها به امید زنده ان،  سگها همینجوری.

impossibility & possibility

میرم، نمیشه

نمیرم، نمیشه

می بینم، نمیشه

نمی بینم، نمیشه

نمی دونم

نمیتونم

سگ شده بوده گی ام


را


تماشا کن.

Waiting to Enter Heaven

I remember . . .
her flesh so delicate
as the rice she fed us.

I stood by her in the kitchen,
where she often teased my heart
with bits of food sleeping
in her trembling hands,

hands like rose petals, on my tongue,
as she so gently passed her pulse
into my eager stomach.

From another roomh howls arose
at the fragrance she bloomed,
and we waited . . .

as if waiting to enter Heaven.

Siamak Samiean

Hey Stranger

Hey stranger Come on down
Its your turn
To tell me what you think

Come on Stranger
Cause I really want to know

And I really want to tell you
That I still brush my hair
and I still take showers
and I still do my homework
and I still go out
and I still get dressed
and I still get up early

So Hey Stranger you're not slowing me down
so come on down
cause its your turn
and I'm dying to know what you think



این بخش در حال آماده سازى مىباشد.





نجاسات

مسأله 84 ـ نجاسات ده چیز است: اول بول، دوم غائط، سوم منى، چهارم مردار، پنچم خون، ششم و هفتم سگ و خوک، هشتم کافر که از طایفه یهود و نصارى و مجوس نباشد، نهم شراب، دهم فقاع.


۶ـ سگ :

مسأله 106 ـ سگی که در خشکى زندگى مىکند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آن نجس است، ولى سگ دریائى پاک است.




شکار کردن با سگ

٢٦٠٩ اگر سگ ، حیوان وحشى حلال گوشتى را شکار کند، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اول: سگ به طورى تربیت‏شده باشد که هر وقت آن را براى گرفتن شکار بفرستند، برود و هر وقت از رفتن جلوگیرى کنند، بایستد. ولى اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیرى نایستد، مانع ندارد. و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را مى‏خورد از شکار او اجتناب کنند، ولى اگر اتفاقا شکار را بخورد، اشکال ندارد. دوم: صاحبش آن را بفرستد. و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانى را شکار کند، خوردن آن حیوان حرام است. بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعدا صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند، اگر چه به واسطه صداى صاحبش شتاب کند، بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خوددارى نمایند. سوم: کسى که سگ را مى‏فرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر یا کسى که اظهار دشمنى با اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم مى‏کند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است. چهارم: وقت فرستادن سگ، نام خدا را ببرد. و اگر عمدا نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است.

ولى اگر از روى فراموشى باشد، اشکال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمدا نبرد و پیش از آن که سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد، بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نماید. پنجم: شکار به واسطه زخمى که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد. پس اگر سگ شکار را خفه کند یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست. ششم: کسى که سگ را فرستاده، وقتى برسد که حیوان مرده باشد یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد. و چنانچه وقتى برسد که به‏اندازه سر بریدن وقت باشد مثلا حیوان چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پاى خود را به زمین بزند، چنانچه سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حلال نیست.


 

بند کفش


کاری از: سعید محمدی




این جهان است

نه گرد٬ نه کروی

روی دو پا راه می رود

غذا می خورد و ....... بوی کافور می دهد


این جهان است

رنگ خاصی ندارد


زیر نور سفید

پیش دخترها قرمز

و در تاریکی شب سیاه


جهان نه دوست دارد نه متنفر است

جهان خنثی نیست

چون روزهای پائیزی لب زاینده رود می نشیند ـ

ـ و ستونهای سی و سه پل را می شمارد

فقط برای اینکه مطمئن شود همه چیز رو به راه است


جهان بلند شد

نه برای فرار

از برای چرخیدن

جهان تابع سرگیجه است

تا او چه حکم کند

الآن سی و سه پل، بعد چهارباغ

و بعد کسی چه می داند

شاید باغ پرندگان

آنجا که توری بزرگ تکه ای از جهان را از نصف جهان جدا کرده است

و پرندگان در قفس حجیمی زندگی می کنند ـ

ـ که توان پرواز را برای درک مفهوم قفس ندارند


جهان روی نیمکتی می نشیند و نسکافه ای می خورد تا سرگیجه اش را کمی آرام کند

اما لحظه ای بعد

جهان دیگر آنجا نیست

کسی چه می داند

شاید در یک بزرگراه با سرعت قانونی رانندگی می کند

شاید زیر سایهّ درخت کهنسالی خوابش برده

و شاید مدتهاست که یک کیوسک تلفن را مشغول کرده است

و الآن صفی عظیم از مردمانی با قدهای بلند و کوتاه

پشت سر جهان منتظرند

و جهان تنها با شمارهّ ۱۱۹ تماس گرفته است

فقط برای اینکه بداند

الآن ساعت چند است