از ما پنج نفر آن که از بقیه بزرگ تر بود فقط سی سال داشت با لهجه ترکی و دهانی که کندوی زنبورهای سبلان بود از ما پنج نفر آن که از همه کوچکتر بود با ریش و سبیلی که هنوز خوب درنیامده بود کارل و فردریش* را (با آن همه ریش) شب ها زیر سرش می گذاشت و می خوابید
از ما پنج نفر که خانه جمعی مان بین امیریه و مختاری بود دو نفر بر موتور سیکلت هایشان نشستند و اعلامیه های خونین شان را در محله های جنوب شهر پراکندند و یادشان رفت که باید به خانه برگردند از ما پنج نفر سه نفر مانده ایم با دو موتور سیکلت که در ذهن های ما برای ابد پارک کرده اند.
|