Paradise


من رفته‌ام به یک مرخصی

به یک جای دور

در سواحل یک جزیره آرام.

من رفته‌ام به یک مسافرت طولانی

تا تمام بخشنامه‌های لازم‌الاجرای سازمان روی میزم تلنبار شوند

مدیر دستورات لازم را صادر کند

و من رفته باشم به یک جای دور.

همه از هم سوال کنند

«-جهان‌و ندیدی؟

-نه بابا معلوم نیست کدوم گوری رفته

-گوشیشم که هرچی زنگ می‌زنیم خاموشه»

اما من رفته‌ام به یک جای دور

به یک سرزمین نامعلوم

و اگر خدا بخواهد تا اول مهر هم برنمی‌گردم.