لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.
لال بلاگ

لال بلاگ

وقت خودتونو با خوندن این وبلاگ تلف نکنین.

شعری از حدیث محمدی

 

 

من

یک رقم اعشاری کوچک بسیار کوچک

که باید

دردهای بزرگ بسیار بزرگ را بر دوش بکشد

تا تعادل یونیورز به هم نخورد.

 

من

که از این همه چیزهای سپید آبی قرمز خسته است

و می خواهدبنشیند یک گوشه دنیا

و شراب بخورد و موها یش را درباد.......

وجهان را بر چین دامنش سنجاق کند و در باد.......

 

من

که از اداره بر می گرددو سمفونی بتهون که نه،

یکی از همین آهنگ های در پیتی را می گذاردو صدایش را بلندمی کند

تا صدای ..........

من

که سالها بر یک صندلی نشسته است

بی آنکه رویش را برگردانده باشد

بی آنکه به دور دستی نگاه کند

 

من

که از این همه صدا صدا صدا

خودش را از ساختمانی به خیابانی و از خیابانی به خیابان دیگری پرت کرده است

من یاد گرفته است که بخندد

و راستش را که بگویم به اسرار بزرگی دست یافته است

یک روز به ستوه آمد

بند کفشهایش را بست و به خیابان زد

 

به خیابان زد و دید

در خیابان هم هیچ اتفاق جدی نمیافتد

اما نه

مضحک بسار مضحکتر شاید

من باید بخندم

بله باید بخندم

من سالهای بسیاری گریسته ام

فکرش را بکنید پشت این ساختمانها میزها میکرفون ها

توی این خیابانها

چه چیزهای خنده داری که نمی توانید ببینید یا بشنوید

 

من

که با قطعیت تمام اعلام میکند که قصد ندارد خودش را از هیچ ساختمانی به هیچ خیابانی

و از هیچ خیابانی به خیابان مهمتری پرت کند

و با قطعیت تمام تصمیم گرفته است

به جای تمام آنهایی که وقت ندارند

یا وقت دارند اما نگران چیزی هستند

بخندد

من

ترجیح می دهد پاهایش را در شکمش جمع کند

و دستهایش را دور سرش

و یک دیازپام بخورد

و به جای تمام خانمها و آقایانی که بیدارند و کارهای مهمی انجام می دهند

بخوابد.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 8 آبان 1386 ساعت 10:36 ق.ظ

تو عالی هستی
من را یاد فروغ می ندازی........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد