-
فاتح
جمعه 29 خرداد 1388 03:29
چه امید ماند آقای امید فاتح؟!
-
تبریک
سهشنبه 26 خرداد 1388 02:30
روز مادر و زن بر همه مادر، زن های عالم معنا مبارک باد.
-
اون
سهشنبه 26 خرداد 1388 02:22
احمق عوضی کثافت گاو! شاید شما ندونین من اون بالا چی نوشتم! من اون بالا با یه خط عجیب و غریب نوشتم: احمق عوضی کثافت گاو!
-
پیرمرد قدبلند
سهشنبه 26 خرداد 1388 02:05
چرا من متوجه نشدم رضا سیدحسینی مرده؟!
-
نمایش گاه
سهشنبه 29 اردیبهشت 1388 01:02
نه میلیون تومن فقط کتاب داستان و شعر و نقد از نمایشگاه خریدم. حالا دارم دنبال چندتا دانشجو می گردم که بیان بخوننشون. هنوز پیدا نکردم.
-
کافئون
جمعه 18 اردیبهشت 1388 02:33
همیشه باید مث دیوونهها بچسبم به یه چیزی. حالا هم دارم اینقد قهوه میخورم که میترسم همین روزا قلبم ریپ بزنه و وسط راه ولم کنه و ایمیلام نخونده بمونن. ای خداوند ما را به راه راست (یا چپ، فرقی نمیکنه) هدایت بفرما!
-
ناشی
جمعه 18 اردیبهشت 1388 00:57
یک ساعت مطلب نوشتم. بزرگترین یادداشت تمام طول عمرم بود. صفحه لعنتی بسته شد، همش رفت. قسم می خورم بهترین مطلبی بود که به عمرم نوشته بودم. احتمالاً قسمت نبود شایدم یه خیری توش بود که پاک شد. خدایا شکرت! دستتم درد نکنه.
-
خودم
جمعه 18 اردیبهشت 1388 00:18
تازه فهمیدم دلیل اینکه دیر به دیر مطلب مینویسم تو این وبلاگ خراب شده اینه که جرات ندارم از خودم و کارم و مسائل روزانهم بنویسم. داشتم با خودم فکر میکردم برم یه وبلاگ دیگه درست کنم و اونجا با اسم و رسم و نام خانوادگی و نام پدر و تمامی مشخصاتم شروع کنم به مطلب نویسی دیدم نه حالی نمیده. نمیشه. تصمیم دارم همینجا از تمام...
-
جومعونگ
پنجشنبه 17 اردیبهشت 1388 23:51
بالاخره یه روز جومونگ میاد و ما رو نجات میده. اگه نیاد یکی دیگه میاد. اگه این یکی هم نیاد که دیگه هیچکی نمیخواد بیاد!
-
این ترنت
پنجشنبه 17 اردیبهشت 1388 23:47
منم دارم یه جور مزخرفات نویسی میکنم. دلم تنگ شده بود برا مزخرفات نویسی. دلم میخواست فقط بیام و دست بکشم روی صفحه کلید، ولی تلفنم قطع بود.
-
همه
جمعه 21 فروردین 1388 18:26
این همه دارن زندگی می کنن که چی بگن؟ که چی بشه؟ این بمب هسته ای لعنتی پس کی منفجر می شه؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 فروردین 1388 18:16
زندگی چرا اینجوری شده؟
-
حلاج
شنبه 19 بهمن 1387 01:56
می خواستم بگویم اناالحق ترسیدم اعدامم کنند. نگفتم.
-
شعری بدون اجازه از ابوالفضل پاشا
شنبه 19 بهمن 1387 01:47
این شهر و این کوچه این شهر و این کوچه پسکوچههاى پر از من من مىروم داد مىزنم این شهر و این خانه آن خانههاى پر از زن من داد مىزنم که نان ببرم براى بچهام زنم *** ظرفهاى تازهیى براى شما بخرید آوردهام داد مىزنم : بیا ببر ظرف درى باز نمىکند زن ِ پاى تلویزیون لباسهاى دیگرى براى شما پُز بدهید آوردهام داد مىزنم...
-
شعری از منیر سادات حسینی
شنبه 19 بهمن 1387 01:42
دریچه میکشم از تنم روی تمام دیوارها که ای هذیانِ نگفته در بیداری نشت میکنی در روح بیتفاوتم و هی کهنه میشود با تو شهرم ای پایتخت مستقل خیال حکومت کن به هرچه از تو به من میرساندت در شعری نخوانده و رقصی میان این پوسیدگیهای مدام از هرچه به تو پوست میاندازد ای در من رها شده بگو این روح کی به حلول میرسد.
-
walen time
شنبه 19 بهمن 1387 01:38
حالا ما نمی دونیم ولنتاین چه روزی هست. ولی خداییش ولنتاین هر وقت که هست بر تمامی مسلمانان عالم علیالخصوص شیعیان مبارک باد.
-
help
شنبه 19 بهمن 1387 01:28
اول می خواستم از همه جلو بزنم. همه از من جلو زدند. بیخیال شدم. می خواستم دنیا را نجات بدهم. مردم را نجات بدهم. نتوانستم. بی خیال شدم. یکی بیاید مرا نجات بدهد.
-
بدون عنوان
شنبه 19 بهمن 1387 01:22
شبها تا دیروقت بیدارم. صبح دیر سر کار می روم. مثل یک نظریه پستمدرن شده ام. عجیب شدهام.
-
آرزو
دوشنبه 14 بهمن 1387 01:13
ای کاش سالها پیش مرده بودم، قبل از اینکه بروم سر کار. و ای کاش تصادف کرده بودم تا یه چندرغازی هم گیر پدرم آمده بود. پدرم را دوست می دارم، بسیار زیاد. می خواهید باور کنید می خواهید نکنید.
-
برررررر
سهشنبه 12 آذر 1387 00:50
زمستان شده است شلوارهایمان به پاهایمان می چسبند.
-
این وبلاگ مال من نیست.
سهشنبه 12 آذر 1387 00:43
دوستی که دارم بهم گفته که خوب نیست آدمی مثل من یه وبلاگ تخمی مثل این داشته باشه و خیلیا ممکنه منو بشناسن و بدوننم و بعد ضایع بشم. به همین خاطر تصمیم دارم اسم این وبلاگو عوض کنم و یه اسم آبرومندانه براش بذارم بعدش برم یه جای دور تو اینترنت هرچی بدوبیراه و مذخرف دلم می خواد بنویسم.
-
این روزا
دوشنبه 27 آبان 1387 23:56
بعضی وقتا اینقد دلت میگیره که تحمل زندگی رو نداری. دلت می خواد با یه دوست فقط چند کلمه حرف بزنی بدون اینکه فکر کنه منظوری داری. ولی دیگه دوره این حرفا نیست. تحمل زندگی سخته. دلم عجیب گرفته. عجیب.
-
تو-که نیست
پنجشنبه 23 آبان 1387 00:35
زندگی تمام کلمه است و تنهایی
-
تمام
چهارشنبه 15 آبان 1387 01:14
من از خوابهای خودم چیزی باقی نگذاشته ام خواهر خوبم تمام را به تو داده ام که زمستان طولانی ات را سر کنی که حوصله تنهایی هایت سر نرود سرم درد می کند سرم را میان دستهایم می گیرم دنیا از من جلو زده است برادرانم مرا به خاطر نمی آورند خواهر خوبم دلتنگی ام را میان دستهایم می گیرم سنگی برمی دارم و شیشه دلم را نشانه می گیرم...
-
۱۰۰ سال تنهایی
چهارشنبه 15 آبان 1387 00:24
من هرگز یاد نگرفتم احساسات بدم را پنهان کنم، هرگز نتوانستم دروغ بگویم من هرچه می کشم از خودم می کشم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 آبان 1387 00:40
باز هم فصل گند پاییز شروع شد. مردهشور ریخت این فصل بیخود رو ببره. لعنت به پاییز.
-
آریل دورفمان
جمعه 26 مهر 1387 03:47
-
the others
دوشنبه 22 مهر 1387 02:06
تا حالا نشده یکی به من سلام کنه نگم علیک السلام. نشده یکی بگه حالت چطوره و من نگم خوبم شما چطورین. هرکی هم گفته چه خبر گفتم سلامتی شما چه خبر؟ ولی کجا بوده سلامتی. اصلا هم برام مهم نبوده که اون چه خبر داشته یا نداشته.همین جوری میخواستم یه چیزی بگم که گفته باشم. که چی بشه؟ میخوام سگ بشم پاچه بگیرم اساسی. هرکی گفت...
-
کشف
پنجشنبه 11 مهر 1387 03:01
آدمها تمام کلمهاند٬ نیمی دروغ نیمی راست.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مهر 1387 00:51
ای خدای عزیز اگه حالشو داری تمومش کن وگرنه خودم....