اکبر اکسیر
در نوشته ی زیر که به قول خود نویسنده مثل « یک دسته کلید برای قفل بی سوراخ است » ،گاه با بیان بدیهیات شعر مواجه ایم و گاه با پیشنهادهای خاص وسئوال برانگیز . هر چه هست در زمانه ای که همه می خواهند بیانیه صادر کنند ، خواندن مانیفیستی که می خواهد مانیفیست نباشد هم خالی از لطف نیست خصوصا متنی این چنینی که رگه های طنز هم در آن دیده می شود.
ماندگار
با اجازه میخواهم برای شعر دهه هشتاد و آینده شعر معاصر یک نام پیشنهاد کنم به نام فرانو، به معنی فراتر از نو لذا خواستم پیشنهاد خود را با بیت معروف … طرحی نو در اندازیم، حافظ شروع کنم دیدم خندهدار است سنگ قبر مرحوم حمیدی شیرازی با شعر نیمایی نوشته شود!
سالها بود سمفونی را نمیفهمیدم و آغاسی را بیشتر از بتهوون دوست داشتم غافل از اینکه عدم درک سمفونی دلیلی بر رد سمفونی نیست. نیما عرقها ریخت قافیه را برداشت مرحوم شبلی، بامدادان عرقها خورد وزن را برداشت و زمان گذشت و به کمک دیگران چه عرقهایی ریخته شد و خورده شد تا هارمونی و نحو و زبان و بیان و تمام بند و بستها از شعر معاصر برداشته شد حالا شعر فرانو به شکستن تمام شکستنیها آمده است ریخت و شالوده و شکل و فرم و معنی و محتوی و دستور و … و به قول صاحب طوطی و بازرگان:
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم/ تا که بی این هر سه با تو دم زنم.
شعر فرانو شعار نیست نیاز زمانه است در دهکدهی کوچک جهان-شعری که بنیانگذارش چوپانی بوده در مثنوی که موسای شعر را به فغان آورد: هیچ ترتیبی و آدابی مجو/ هر چه میخواهد دل تنگت بگو.
بله شعر فرانو شعر ترتیب شکن، شعر آداب بر باد ده با این بیت متولد شد و بالید. شعری که به جنگ آقا معلّمان فارسی دستور شعر معاصر آمده است تا به نمرهی دلخواهش برسد با همان قرائت تازه …
اگر فوت کاسه بدانی طرز تهیه آش آسان است یک دنیا تجربهی شعری+ یک قاشق مرباخوری طنز و لحن آدمیزاد!…
صحو عین محو است/ مکالمهأی در خواب و بیداری/ پرواز در حالت ملنگ شیدایی از خاک تا افلاک
شعر فرانو به مانیفست و تئوریسین و کنگره نیازی ندارد/ آلیاژیست از شعور حافظ-شک خیام-ارتقای حلّاج-
اساس دارد اساسنامه ندارد/ شعر فرانو را نمیسرایند، میمانند تا سروده شود/ نمیخوانند میمانند تا خوانده شود/ کاریزی است که آتشفشان خواهد شد/ دهان بگشایید به گلویتان زنگ بزنید امّا زیاد حرف نزنید سیم کارتتان میسوزد! هذیان یک دل عاقل در بارشی معکوس شعر فرانویی فراتر از زمان است و شاید بی زمان، فراتر از نو، معاصر فردا / شعر فرانویی یک سمفونی وقتی که از مراسم تدفین بابا کَرَم میآید./ محصول شیفتگی روح و شیدایی زبان است./ کمال جنون در منتهای برهوت شعر. /یک لب در مکان چشم، یک چشم در مکان گوش و یک گوش در مقام گلو …/ چراغ سبز کلام در حیرانی چهارراه پیام. هم شتر است، هم مرغ امّا شترمرغ نیست/ یک سهل ممتنع است وقتی که از دانشکده برمیگردد. یک تکه یخ است امّا به طعم آتش./ تف سر بالایی است که درست به صورت آسمان مینشیند/. عطسهی کلام است بی اجازهی حواس پنجگانه.
دستور کتبی زبان است، بی دستور دستور زبان./ کاشت دیروز، داشت امروز، برداشت فردا است.
گرد است ولی گردو نیست اما میتواند مکعب هم باشد!/ کودکان مهد، آن را میفهمند-پیران اکابر آن را میخندند./ یک دسته کلید برای یک قفل کهنهی بی سوراخ!/ هندوانه سفید امّا مثل قند./ آرام و تکان دهندهی یک پارادکس اصل ژاپن لطفاً قبل از مصرف بتکانید./ به انکار آمده است نه به آن کار بی قیف قیافه و قافیه.
یک توپ فوتبال آمادهی شوت امّا سیمانی / رقص ساکت حروف صدا دار در گوش هوش جهان
فراتر از شاعر است نباید آن را نوشت باید از آن عکس گرفت./ نیاز یک دل تنگ-آواز حنجرهی هزارهی سنگ …/ شعر فرانو شکار لحظههای شریف شعور است امّا پولاروید نیست./ فنجانیست که اقیانوسی را در بر دارد. لذا کم گوی گزیده گوست./ شعر واقعیت محض است بی نقاب و بی دروغ/ صریح است، با خود و با خوانندهی خود زشت را زیبا نمینمایاند چون سالن آرایش نیست با کسی تعارف ندارد/ به کسی نان قرض نمیدهد/ روی در بایستی ندارد./ شعر فرانو بحران رهبری ندارد چون بنیان گذار و پدر خوانده ندارد به تعداد شاعرانش زبان مستقل دارد به تعداد خوانندگانش گوش مستقل./ یک برون فکنی پوست کنده یک خصوصی سازی عامالمنفعه است یک سهامی خاص/ با رعایت احترام بزرگترها پشت مردهها حرف نمیزند مخاطبش زندههاست./ از زیر بته در نیامده است/ ریشه دار است/ پدر و مادر دارد هر چند به لطف حضرات مسئولین مجلات ادبی، یتیم دیده میشود!/ بچههایی هستند بزرگتر از پدر و مادرهاشان./ نیازی به دایه ندارند چون به جای شیر، شعر خوردهاند!
در شعر فرانو به اوستاد و کارگاه حاجت نیست چون محصول گاه است نه کار./ نامی از راهیانش نمیبرم فک و فامیل زیاد دارد از پیر تا جوان./ شعر فرانو یک دعوت عام است به ضیافت صدای تازه لطفاً از آوردن اطفال هم خودداری نفرمایید./ در فرانو، کسی جای کسی را تنگ نمیکند هر کس به تعداد خود! صندلی دارد.
تلفن همراه فرانو همه جا آنتن میدهد/ همه جا در دسترس است و سیم کارتش نمیسوزد هم حافظهی تاریخی دارد هم ویبراتور قوی با پیام صمیمیاش:
چرا فرانو ؟ …
شعر به یک معنا عبارت است از واداشتن زبان به گفتن چیزهایی که عادت به گفتن آنها ندارد (آدونیس)
جریان شعر امروز ایران، یک پدیدهی نسبتاً زودرس ادبی است که خیلیها، از جمله بزرگان شعر را شوکه کرده است. انگار در بحبوحهی جنگ استقلال نیما و دیگران, هوشنگ ایرانی ـ خروس جنگی شعرـ جیغ بنفش خود را سر داده باشد. یک آواز زود هنگام در زمانهأی که گوشهای کلیشه، سلیقهی خود را به شنیدن چنین صدایی عادت نداده بود. عامل اصلی این شوک ادبی را در بحران ترجمه و نقد ادبی معاصر میتوان جستجو کرد هم چنان که بعد از گذشت بیش از شصت سال بوف کور هدایت برای ما تفسیر نشده است!
در دههی هفتاد گروهی از جوانان شاعر بنا به نیاز زمانه و یاری ذهن سیال و جستجوگرانه خود دست به آزمونهای جالبی زدند و بعد از سالهای مدید از شعر سپید شاملویی گذشتند-بماند که در این فاصله رویایی و جلالی و احمد رضا احمدی و مفتون امینی و… را ندیدند یا نصفه نیمه دیدند! –تا از شعر معاصر غرب عقب نمانند هر چند که از شعر معاصر عَرَب عقب بودند! اما زمانی به کلمهی دهن پر کن پست مدرن رسیدند که قطار شعر اروپا از ایستگاه پست مدرن هم گذشته بود لذا بازماندگان بلیط به دست این قطار در ایستگاه راه آهن بیکار نماندند و تا آمدن قطار دیگر دست به کار شدند. مترجمین جوان شعرهای معاصر غرب را ارایه دادند و ما یک شبه بدون توجه به دیرینهی ادبی خودمان مثل تقلید مد ماهوارهای , از شعر معاصر غرب طرح ژنریکی آن را اخذ کردیم که حاصلش آش شله قلمکاری بود که شاهدش بودیم. بحران نقد ادبی مشکل دیگری بر مشکلها افزود چند نفر
|
انگشت شمار با توجه به نوشتههای فلسفی و اغلب فرانسوی و آلمانی، کلماتی را لقلقهی دهان کردند که مرگ مولف به خودکشی ادبی، ساختار شکنی به بشکن بشکن لاله زاری و هرمنوتیک به تکثر زدایی و شعبده بازی زبان انجامید نقدها و نظریههای ادبی نوشته شده پیرامون شعر معاصر ایران را بارها و بارها بخوانید اگر توانستید عبارتی را از آن بفهمید به من هم زنگ بزنید. ابهام نوشتهها بعلاوه فضل فروشی فرهنگستانی ناقدین ما باعث شد ابژهها به سوبژهها بدل شوند! کسی هم پیدا نشد بگوید عزیزم عینی-ذهنی چه اشکالی دارد که حتماً باید فرنگیاش را به کار ببریم. ایهام را جای هرمنوتیک به خورد مردم دادند، با حقههای گرافیکی کلمات را بد خواب کردند، هجو و فکاهه و جک را طنز نامیدند، مهندسی کلمات را به بازیهای بی مزه زبانی آکندند و در آخر گزلیک نقد، دست عدهای دادند که هنوز اکثر تریبونهای ادبی دست آنهاست. براهنی، آتشی، بابا چاهی، سید علی صالحی و مسعود احمدی و… رنجها کشیدند تا این شعر نوپا سیر طبیعی خود را ادامه دهد و از شعر شاملو و شاملوزدگی شعر بیرون بیاید اما ولع چاپ کتابهای500 تومانی جوانان کاری کرد که آن چند نفر شاعر فکور جوان هم که حرکت اصولی خود را از سنت به مدرن آغازیده بودند در هیاهوی این گردباد گم شوند.
دقت در ظرایف شعر معاصر ایران که نوعی از آن را فرانو نامیدهام ما را با دنیایی از زیبایی و سادگی و احترام به سنت ادبی در پوشش نو آشنا میسازد. شعری که امروز از آن به عنوان پست مدرن سخن میگویند و نامهای فریبندهی فرنگی را به دنبالش قطار میکنند و چشم و گوش بسته از دریدا و لیوتار و بارت و فوکو و امثالهم شاهد مثال میآورند همان حرفهای سادهایست که در قرن هفتم مولوی در مثنوی بیان کرده است از جریان سیال ذهن بگیر تا مرگ مؤلّف و ساختار شکنی و عادت زدایی و چه و چه و چه! بزرگترین قاتل من و ساختار شکن اصلی مولوی است نه رولان بارت و ژاک دریدا و بیاییم با توجه به پیشینهی پر بار ادبی ایران عزیزمان به استقبال شعر معاصر برویم و از شیفتگیهای کورکورانه بپرهیزیم.
و امّا فرانو… که نام پیشنهادی حقیر است به شعر معاصر ایران با بیست(20) پیشنهاد ارایه میشود تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
اعجاز ایجاز
شعر فرانو هر چند در انحصار قواعد پیش ساخته نیست و حاصل ذهن سیال است و اصولا کارش شکستن اصول مشترک تحمیلی، بر خلاف پست مدرن که جنبشی تلقی میشود. فرانو یک شورش است علیه انحصار، الگو، امریه و بخشنامه در شعر معاصر، اما نظر به اینکه برای راهیان فرانو موضوع روشنتر شود موارد20 گانه زیر پیشنهاد میشود.
1-فرانو شعر کوتاه است بی قید وزن اما اگر ناخود آگاه دارای هارمونی و وزن باشد ایرادی ندارد زبان محاوره و ساده است. یک لوح فشرده است بین دو نیمکره خواب و بیداری و زاییدهی اعجاز ایجاز است با پرگویی و متری نویسی در عصر دیجیتال مخالف است!
2-هر فرانو به اندازهی قد خود حرف و پیام دارد پیامی چند وجهی-ایهام وار-کوبنده. فرانو بدون حرف حساب ممکن نیست. فرانو پیام واحد توصیه نمیکند، پیام با ظرفیت خواننده شکل میگیرد.
3-از نظر زبانی طنز وجد را توامان و گاهی جدا دارد اگر شاعر زمینهی طنز دارد طنز فرانو بر شعریت آن میچربد و اگر نه، شعریت فرانو در آن مشهود باشد.
4-از تمام تمهیدات لفظی و معنوی حق دارد به طرز ماهرانه و زیر پوستی استفاده کند در حالی که نیازی به کاربرد عمدی صنایع نیست از ایهام ملیح، کژتابی، تعقیدات زبانی که طنز آور باشد و ترکیبات چند معنائی عامه یا افعال ایهام دار به صورت چاشنی بهره دارد.
5-فرانو زبان سادهأی دارد با کلمات ساده روزمره کلماتی که دهان پرکن نیست و به لغت نامه نیاز ندارد، راحتترین وسیله برای رساندن پیام به مخاطب. و این یعنی احترام به مخاطب و انهدام مؤلّف نسخه پیچ کمی تا قسمتی متعهد!
6-سوژه فرانو موضوعات ملموس اطراف خودمان است هر چند پیش پا افتاده. فرانو آمده است تا به پدیدههای حقیر شخصیت ببخشد و معنا بدهد. در فرانو کمبود سوژه نیست تنها کافی است گیرندهأی قوی داشته باشید.
7-استفاده به جا و شاعرانه از محاورات عامه، مَثَلها و متلها و اصطلاحات روز و فرهنگ عامه در شعر فرانو هر چند محلی.
8-لحظه آفرینی و ترکیب سازی حایز اهمیت است آوردن ترکیبهای وارونه به شرط اینکه فضای زیباتری خلق کند. مثلاً: توپ پنجره را نشکند/ پنجره توپ را بشکند!
9-در لحظه سرودن فرانو نیازی به تفکر و محیط خلوت و عرق ریزان و سبیل کندن!! نیست چون اندوخته ذهنی، عامل اصلی تفکر است (به فراغتی و کتابی و گوشه چمنی و از شراب کهنه دو منی نیاز نیست) در حین کار، رانندگی، مطالعه و… یک جرقه لازم است تا فرانو سروده شود.
فرانو تلاشی هوشمندانه است برای نوشتن بدون تقلّا در لحظهی سرایش.
لذا یک شبه نمیتوان فرانویی شد باید از وزن و قافیه شعر کلاسیک و نیمایی و فخامت لحن و کلام سپید و حجم و ناب و حتی پست مدرن و… گذشت تا رسید به طنز ناب که تعالی کلام است بعد تمام آنها را رها کرد و با انبوهی تجربه و شیدایی کارت عابر بانک فرانو را به دست آورد.
10- سناریو نویسی اکیداً ممنوع, موضوع فرانو اتفاقی است اگر به طور طبیعی( نه با چنگک و سزارین) متولد شود خود به خود دارای پیام و تاویل منشوری است و اصل هرمنوتیک را با خود دارد.
11-در فرانو استفاده از حشو و زواید و تکرار افعال و جملات معترضه که به تطویل کلام میانجامد لازم نیست با کمترین واژه و لحن و نشانه بیشترین معنی صادر شود طوری که بعد از خواندن نیازی به توصیف منظور شاعر نداشته باشد یک طرح بدون شرح!
12-در فرانو یا شروع شعر باید ضربه بزند یا پایان بندی شعر!
13-فرانو بعد از عرضه هر دو طیف عام و خاص را باید قانع کند مثل ایهام پوستهاش عوام را هستهاش خواص را ارضا کند همان ایهام ظریف کاربردی و ملموس.
14-شعر فرانو، بازی با کلمات-کاریکلماتور و جوک نیست فرق ظریفی با این سه مقوله دارد که به مختصر لغزش و غفلت از دست خواهد رفت.
15-فرانو دعوتی است به آزاد اندیشیدن و آزاد نگریستن، حزبی و عقیدتی عمل نمیکند/ وابسته نیست/ شعار نمیدهد/ عشق حقیر در آن راه ندارد و فرا جناحی عمل میکند/ در فرانو کسی نوچهی دیگری نیست آقای فهم و ذوق خود است.
16- شعر فرانو، اولین بار که قرائت شد باید حالات زیر را در شنونده ایجاد کند:
در قرائت اول الف) لبخندی مشکوک به ریشخند ب) درخواست تکرار قرائت
در قرائت دوم الف) بهت عمیق و به فکر رفتن ب) تایید شعر/ در غیر این صورت فرانو اصل نیست، بازار مشترک است!
17-فرانو بر خلاف انواع شعر پیش از آن که نوشتنی باشد، خواندنی است لحن و حالات صوتی، عاطفی، قرائت فهم شعر را آسان میکند امری که با آوا نگاری و نشانه گذاری تا حدودی ناممکن است. لذا با تغییر گرافیک حروف چاپی/ بازی با انواع قلمهای زرنگار/ کج و کوله نوشتن و وارونه نویسی و تزئینات چاپی کمکی به آن نمیکند. بر خلاف کار بعضی از عزیزان پست مدرنیست…
18-فرانو یک واژه است و ترجمهی پست مدرن نیست با شعر پست مدرن تفاوتهایی دارد اما در لابه لای اشعار چاپ شده به نام پست مدرن تکههایی از فرانو دیده میشود. پست مدرن به قولی یک جنبش هنری است و با گذشت زمان و نیاز زمانه قابل تغییر است به طوری که نئو پست مدرن جای آن را گرفته است. اما فرانو سبک و مکتب نیست یک اصطلاح است فراتر از تمام جریانهای نو/ در فرانو کهنگی نام مطرح نیست100 سال بعد نیز فرانو معنی دارد. مثل شعار عامیانه: امروز نقد-فردا نسیه، فرانو شعر فرداهای نیامده است.
19-با بکارگیری یک یا دو قسمت از این موارد در یک تکه شعر نمیتوان مدعی سرودن فرانو بود دستکاری یک کاریکلماتور/ دست یابی به یک طنز موقعیت رکیک که در اصل هجو است/ یا لطیفههای جمله سازی جدید فرانو نمیتواند باشد طنز به همراه لحظههای اثیری شعر در یک موقعیت کشف و شهودی قادر به ارایهی فرانو است.
20-کاشف فرانو یک فرد یا یک جریان ادبی نیست نگارنده فقط با انتخاب این نام به شکلی از این شعر که در تمام ادوار تاریخی وجود داشته اما به صورت پراکنده اشاره کرده است چون تکه پارههای اعضای فرانو در آثار مکتوب ما بوده است از رودکی تا هنوز. تلاش راهیان فرانو امروزه جمعآوری و انسجام این پازل گسسته است و نشان دادن قابلیتهای زبانی-لحنی-و بیانی زبان فارسی و بومی است بدون نیاز به ایسمهای خارجی و خود باختگیهای افراط گونه.
بر خلاف نظر فرانو، با این گونه نسخه نوشتنها، معذرت میخواهم از این که سرطان را به درد آوردم!!