مث سگ درگیرم یعنی همین زندگی من. یاد اون روزایی که میاومدم تو این وبلاگ قرمساق بفهمی نفهمی و نفهمی بفهمی یه چیزی مینوشتم به خیر. زندگیم شده پر از کارایی که نه به درد دنیام میخوره نه آخرتم. فقط میگم خدا را شکر که نه میدونم روزم کیه نه شبم. شب فقط سه ساعت وقت دارم که هم شام بخورم هم فیلم ببینم هم موزیک گوش کنم و همم به امورات خانوادگیم برسم. تا حالا هم به هیچ کدومش نرسیدم. عجب روزگار خوشی دارم من.