تا حالا شده برا خودم زندگی کنم؟ همش به خاطر این یا اون زندگی کردم و نخواستم خلق خدا رو ناراحت کنم. حالا دارم با خودم فکر میکنم اگه این ملت از دست من ناراحت بشن مگه چی میشه؟ خداییش چی می شه؟ تا حالا هر تکه از زندگیمو وقف کسی کردم. یه تیکه وقف این، یه تیکه برای اون.... یه روز برای این، یه روز برای اون... . یه بار میخوام تموم کنم این مسخرهبازیا رو. بزنم زیر همه چی و رها کنم خودمو از دست این جماعت بیپیر. به جون خودم میخوام عوض بشم. زندگی یعنی تغییر! یه دفه میبینی هر کی منو میبینه تعجب میکنه. میاد، میاد، میاد نزدیک من که میرسه میخواد سلام کنه بگه چه خبر؟ که من محل سگم بش نمیذارم و از کنارش مث گاو رد میشم می رم. هی صدام میزنه میگه فلانی، فلانی، هی.... ، کسکش... . ولی مگه من می شنوم؟ یعنی میشنوم ولی جواب نمیدم. به قرآن نامردم اگه این کارو نکنم. حالا ببین امروز چه روزیه اینا رو دارم میگم. اگه همین روزا از این و اون نشنیدین که فلانی خودشو میگیره! میگیرم؟ من خودمو میگیرم؟ فقط میخوام ببینم کدوم قرمساقی اولین بار این حرفو میزنه. همچین جوابی بش بدم که خودش بگه باریکلا. خداییش منو نبینین اینجوری، عصبانی بشم از چشمام وحشت میکنین! خیلی ناجور میشم. می شم عین دیوونهها. خدا رحم کنه. جلو منو بگیرین اگه دیدین اینجوری شدم. حتما جلومو بگیرین، میزنم یکی رو ناکار میکنم. کلا من آدم عصبیای هستم. من خودم یه بار به خاطر همین اعصابم تو بیمارستان بستری شدم. به جون خودم چند روز تو بیمارستان بودم. سروکارم فقط با پرستارای زشت بداخلاق بود. آی بدم میاد از پرستار! من....
نوروز زشت ۸۷
این هم از سال ۸۶ که فکر میکردیم قراره دنیا عوض بشه. فردا ساعت نه و خوردهای سال زشت ۸۷ شروع میشه و شکوفههای بهاری هم باز میشن. اما روزگار همون روزگاره و مردم هم همون بیپدرایی که بودن هستن. یه کرور آدم دارن شب و روز میدون دنبال پول دو کرورشون دنبال شهرت و یه تعداد دیگه هم که نمیدونن دنبال چین.منم این وسط گیر کردم که آدم باید اصلا دنبال هیچی باشه یا نه. تا این لحظه حاضر که من دنبال هیچی نبودم و همین جوری زندگی کردم که بگذره و البته که گذشته ولی من دنبال یه سرنخایی میگردم که شاید کمکم کنن و زندگیمو از این تلخی نجات بدن. فعلا دارم کار میکنم.
حالا تا سال بعد.....!