بالاخره نفهمیدیم تو این عالم هستی چه غلطی بکنیم. یکی از دوستان رفته یه ماشین 80 میلیونی گرفته یکی دیگه یه خونه 200 میلیونی ولی من با همون سطح درآمد خونه ندارم و یه ماشین نشسته نرفته دارم. تو این عالمی که این روزا دارم هواشو نفس میکشم کسی ازم نمیپرسه اون کتابو خوندم یانه! اون آلبومو گوش کردم یا نه! اون فیلم رو دیدم یا نه! تمام صحبت از زمین و خونه و ماشین و سرمایه است و بس.بالاخره نفهمیدیم چه غلطی بکنیم. خدا وکیلی نفهمیدیم. از یه طرف فکر میکنم اگه نجنبم همه زمینا و خونهها و ماشینا رو دوستان بزرگوار میخرن و ما میمونیم لنگ در هوا، از یه طرف دیگه هم هرکار میکنیم با این چیزا نه لذت میبریم و نه حال می کنیم! امیدوارم خدا یه راهی نشونم بده که از همون راه برم و این باقی عمر رو به سلامت طی کنم! آمین.
تصمیم گرفتم مث آدم حسابیا یه سایت بگیرم و به طور مرتب به روزش کنم و توش مطلب بنویسم و حرفای صدتا یه غاز بزنم و به این و اون آدرسشو بدم و هرکجا رفتم یه حرفی زدم ته حرفام بگم: البته من این مطالبو تو سایتمم گذاشتم!
البته قبلش تصمیم گرفته بودم یه فوتوبلاگ بزنم که عکسای باارزش هنریم رو بذارم اونجا که جماعت بیان و سیل کنن و حظ بصر ببرن. خداییش من عکاس قابلی هستم ولی کسی منو درک نمیکنه! به نظرم وقتی بمیرم صدها و بلکه هزارها سال بعد ملت تازه متوجه میشن که عکسای من چه آثار هنری باارزش و معنامندی بودن. و تازه اون روزه که اسم من سر زبونها میافته و میشم یه هنرمند درست و حسابی!
خلاصه اینکه این دوتا تصمیم رو میخوام عملی کنم و این وبلاگ رو هم دوباره یه گردگیری بکنم.
این روزها که میگذرد دارم دوباره فکر میکنم به همهچی.