دریچه میکشم
از تنم
روی تمام دیوارها
که ای
هذیانِ نگفته در بیداری
نشت میکنی
در روح بیتفاوتم
و هی
کهنه میشود با تو
شهرم
ای پایتخت مستقل خیال
حکومت کن
به هرچه از تو
به من میرساندت
در شعری نخوانده
و رقصی
میان این پوسیدگیهای مدام
از هرچه به تو
پوست میاندازد
ای
در من رها شده
بگو
این روح
کی به حلول
میرسد.
حالا ما نمی دونیم ولنتاین چه روزی هست.
ولی خداییش ولنتاین هر وقت که هست بر تمامی مسلمانان عالم علیالخصوص شیعیان مبارک باد.
اول می خواستم از همه جلو بزنم.
همه از من جلو زدند.
بیخیال شدم.
می خواستم دنیا را نجات بدهم.
مردم را نجات بدهم.
نتوانستم.
بی خیال شدم.
یکی بیاید مرا نجات بدهد.