هدیه
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تارکی
واز نهایب شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیار
ویک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
این همه کابوس
از رواندازی باشد شاید که تو به من داده ای
با طرح قورباغه و گلهای نیلوفر
که هر شب در خوابهای من عروسی میکنند
با هم
با تار و تمبکی که آن سرش ناپیدا
و این سرش، استخوانهای سرم را می ترکاند تا صبح
من این دوتا شعر را از وبلاگ یک ناشناس برداشتم
و چون اجازه نگرفته ام شعر هاش رو بدون ذکر اسمش میارم.
رنگ آیینه رفته از آهم...
بوی سیگار می دهد ماهم!
دارد از پشت بام می افتد
آسمان...آسمان کوتاهم!
قهوه سر رفته است از چشمم
شیر می ریزد از گلوگاهم...
دست تاریک یک نفر خورده
بر تن کهکشان دلخواهم!
میهمان می کنم به یک بوسه
عقربی را که بر سر راهم...
*
یک فرشته مگر بیاید تا
دست های من و تو را با هم...
......................................
مرا به خواب خودت می بری ..یواش ببر
درخت سیب مرا ..با پرنده هاش ببر...
Grace Cavalieri (1937– )
Athletes
The first time I saw my American poems translated
I just stopped and studied
the hieroglyphics on the page,
tiny scribbles of black ink
saying twice
what was said before.
Then I knew
I would not leave this world
without loving some of it . . .
nothing reduced to a single truth . . .
all of one blood,
our words, music and lives coming together.
It was not that the stars had fallen down—
It was more that we didn’t need
the lamp which had gone out.
How separate we are in the dark
after the poem is gone.
© 2002, Grace Cavalieri, Cuffed Frays
grateful acknowledgement to Argonne House Press
دندان آلومینیومی
دستش درد نکند
آقای دندانپزشک
دندان گذاشته در دهانم
از جنس آلومینیوم
محکم و بادوام
هر وقت غذا می خورم
زبانم میخورد به دندانی از جنس آلومینیوم.
یکبار هم زنگ زده بودم به دوستی در شیراز
می خواستم بگویم سلام مهدی تازه چه خبر
که زبانم خورد به دندان آلومینیومی ام
حتی همین حالا هم دارم زبانم را میزنم به همان دندان
سمت چپ
محکم و با اعتماد به نفس
دندانی که نشسته کنار دیگر دندانهایم
مثل یک جوجه غاز در میان جو جه های زرد یک مرغ خانگی
دوستش دارم
دندان تیز آلومینیومی