کلید
رسید ه ام به سنی که باید چند عدد کلید داشته باشم
حداقل سه تا
جرینگ جرینگ جرینگ
داخل جیبم
یکی کلید در بزرگ حیاط
که شب ها وقتی دیروقت به خانه می آیم
در را باز کنم
تا زنم از خواب بیدار نشود
یکی برای در ورودی خانه ام
که رو به آفتاب و ترانه و چیزهایی شبیه این باز می شود
و یکی هم سوییچ ماشینی
که پارک شده است در حیاط همان خانه
و تازه چیزهای استعاری را هم می توانم اضافه کنم:
مثلاْ کلیدی برای درهای بسته شده
کلیدی برای رؤیاهای فراموش شده
کلیدهایی برای اسرار ناگشوده
و الی آخر
در هر حال هر سنی اقتضای چیزهای خاص خودش را دارد
باید چندتا کلید پیدا کنم
بگذارم داخل جیبم
جرینگ جرینگ جرینگ
حداقل سه تا
همه وبلاگت در کل بویه عجیبی میده منظورم اینه که همه حرفات وهمه عکس ها منظ.ره خاصی میده.موفق باشی .به وبلاگه درویشی من یه سری بزن.