این یک وبلاگ نیست، شبیه وبلاگ است.
این یک وبلاگ نیست، شبیه وبلاگ است.
این شهر و این کوچه
این شهر و این کوچه پسکوچههاى پر از من
من مىروم داد مىزنم
این شهر و این خانه آن خانههاى پر از زن
من داد مىزنم که نان ببرم براى بچهام زنم
***
ظرفهاى تازهیى براى شما بخرید آوردهام
داد مىزنم : بیا ببر ظرف
درى باز نمىکند زن ِ پاى تلویزیون
لباسهاى دیگرى براى شما پُز بدهید آوردهام
داد مىزنم : زن بیا ببر
پنجرهیى باز مىکند زن ِ گوشى به دست
کنار مىرود باز پنجره مىماند
تازههاى دیگرى براى شما داد مىزنم زن
درى باز مىکند زن ِ تا ساعت ِ ده روى تختخواب
***
چارهیى نیست
من تو را مىشناسم اى زن!
خسته شدم
و من تو را اى من!
تو را مىشناسم ایضاً
J-L
شنبه 19 بهمن 1387 ساعت 01:47 ق.ظ