ای کاش کاشیای بودم در کاشان
پسری بودم در تاجیکستان
مردی بودم که با آن خود را از شاخه میآویزد
یک خیابان دراز که هر روز زنی با زن بیلی از آن
غزالی بودم در جنگلهای تماشایی گیلان
که بعد از دو شبانه روز جسدم را که از درختی آویزان بود
پائین آوردند
چهرهام را هنوز میتوانستند تشخیص دهند
اگر میخواستند
به مادرم که زنی بود سخت جگرآور گفتم
دیگر تمام شد
باید از زندگی من فیلمی ساخته شود
سراسر خنده
سراسر مضحکه خاص وعام
آه
اوه
آه
ای کاش
ای کاش قضاوتی در کار در کار نمی نمی نمیبود
میبود
میبوس
میبوسمت
برای آخرین بار
خدا تو را نگهدار
که میروم به جستو جوی خودم/خودت و خودش
ای کاش
ای کاش
بکاشم به این همه ایکاش
کاشیدم به این مملکت بی ایکاش
که مرا و مرا به این همه ای کاش کشیده است.
برای بازگشت خوبه... اما با "مردی مردی را زد" آن سالها فاصله داره... بهم فرصت بده، منم آخه باید برگردم.
ما گراشیها قاچ را کاش تلفظ میکنیم.
مثلا میگوییم «کاش کاش ببش.» یعنی قاچ قاچ بشوی.
همین.
اصلا حرف نداره
پر تضمینه اونم چه تضمینهایی
کاشیدم به این همه او ن چیزهایی که من میخواسته ام از شعر واینجاست
ولی باور کن که فقط کاشیدم راست و پوست کنده به اون مملکتی که تو را کاشاند
ای کاشیدم این زندکی رو
کاشیدم به این صفحه کلید هم که عربیه
سلام
فوق العاده بود...در وبم می زنم.....با اجازت....سر بزن به ما