سنگینترین مجازاتی که خدایان یونان باستان میتوانستند برای سیزیف در نظر بگیرند این بود که تا ابد کار بیهودهای را انجام دهد. سیزیف محکوم شده بود تا تختهسنگی را از شیب تندی بالا ببرد. مدتها گذشت و سیزیف در تمام این مدت مشغول بالا بردن تختهسنگ از سربالایی تند بود، اما تا به بالای بلندی میرسید تختهسنگ می غلتید و به پایین دره میافتاد. خدایان فراموش کرده بودند که تختهسنگ بر اثر مرور زمان و ضربه دچار فرسایش می شود. در صد سال اول، لبههای تیزی که دستهای سیزیف را بریده و زخمی کرده بود صاف شد. در پانصد سال بعدی پستی و بلندیهای سنگ به قدری صیقلی شد که سیزیف تختهسنگ را قل می داد و بالا میبرد. در هزار سال بعد تختهسنگ کوچک و کوچکتر شد و شیب هموار و هموارتر و......
این روزها سیزیف تکهسنگ ریزی را که روزگاری صخرهای بود به همراه قرصهای مسکن و کارتهای اعتباریاش در کیفی میگذارد و با خود می برد. صبح سوار آسانسور میشود و به طبقه بیستوهشتم ساختمان دفترش میرود که محل مجازاتش به حساب میآید. بعدازظهرها دوباره به پایین برمیگردد.
خیلی خیلی عالی؛ دمت گرم.
با سلام
در صورت تمایل می خواهم شما با وبلاگ عالی تان تبادل لینک داشته باشم
لطفا اگر نظرتان مثبت است اطلاع دهید
با تشکر
مصطفوی
www.epsell.com
سلام جیحون عزیز
آپ نکردین!
معلم زبان آپه! فکر کنم دو تا از پستاشو هنوز نخوندی!!!
م.......نت......ظر.......م................